نفس کشیدنم در این مرگ تدریجی مثل خودکشیست

آنقدر نفس میکشم تا تمام شود همه هوایی که سراغ تو را میگیرد

ضبط میکنم تمام حرفایت را نه برای روزهای بی تو بودن صدایت آنقدر آرامم میکند که یادم میرود باید نفس بکشم

چه سخت عطر نفس هایت نزدیک من باشند و من محروم از استشمام نفس هایت، دلتنگ تر میشوم وقتی از همیشه نزدیک تری ومن عاجز از دیدارتو ای عشق

بر روی زمین قدم میزنم اما حواسم به هوایی است که تو در آن نفس میکشی

تازه حکمت بازی های کودکانه را می فهمم زوووووووووووو تمرین این روزهای نفس گیر بود

هر نفس، درد است که میکشم ای کاش یا بودی، یا اصلا نبودی این که هستی و کنارم نیستی دیوانه ام میکند

دکتر, گوشی را جابجا می کند: نفس عمیق عمیق تر و می گوید: حجم شش های شما کم شده است من اما فقط, دلم برای تو تنگ شده است

بوسه هایت انار را می ترکاند نفس هایت سیب را می رساند آغوشت ابر را می باراند پاییزترینی تو

چقدر دوست دارم با خیال راحت یک نفس عمیق بکشم نفسی که پر باشد از بوی آرامش وجود تو

اگه مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن از اخرین نفس استفاده می کنم تا بهت بگم: دوستت دارم عزیزه دلم

نه روز ، نه شب تنها شمارش نفس های تو  عمر من است نازنین

من در کشوری نفس می کشم امیر افبی که معرفت مترادف واژه مردانگی است که تمام قول های دنیا اگر مردانه باشد ارزش ایستادن به پایش را دارد که تمام تعصبات مردانه غیرت است و تعصبات زنان فقط حسادت

نمیدانم چرا وقتی دلم هوایت میکند نفس کشیدن فراموشم میشود انگار دلم تاب هوای دیگری را ندارد

به نفس های خسته این گرگ نگاه نکن دنیا رابرای کسی دریدم که مرا به سگی فروخت

همچون ساعت شنی شده ام که نفس های آخرش را میزند و التماس میکند یکی پیدا شود و برش گرداند من هم نه لطفا برم نگردانید بگذارید تمام شوم